بهار فناوری

در سال‌های اخیر، گسترش فعالیت‌های معدنی، اگرچه با وعده‌ی رشد اقتصادی و اشتغال همراه بوده، اما به‌دلیل نزدیکی بعضی پروژه‌ها به محوطه‌ها و بناهای تاریخی، به دغدغه‌ای جدی برای دوستداران میراث بدل شده است. خودِ رسانه‌های رسمی هم بر «لزوم تدوین سیاست‌های جامع و متعادل برای مدیریت تعارض میان معدن و میراث» تأکید کرده‌اند؛ تعارضی که اگر درست حل نشود، «اقتصاد امروز» به قیمت از دست‌دادن «میراث فردا» تمام می شود.

مسئله دقیقاً چیست؟

ایران از غنی‌ترین کشورهای جهان از نظر لایه‌های باستان‌شناختی و آثار تاریخی است؛ از محوطه‌های کهن تا بناهای شاخصِ دوره‌های هخامنشی، ساسانی و اسلامی. در چنین جغرافیایی، هر پروژه‌ی بزرگِ زمین‌کاوی—از اکتشاف تا بهره‌برداری—می‌تواند به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم بر لایه‌های تاریخی اثر بگذارد:

  • جابجایی خاک‌های عمیق و تخریب «چینه»‌های باستانی؛
  • لرزش‌های ناشی از انفجار/ماشین‌آلات که به سازه‌های حساس آسیب می‌زنند؛
  • آلودگی‌های گردوغبار و شیمیایی که فرسایش و خوردگی را تشدید می‌کنند؛
  • گسترش جاده و زیرساخت که حریم بصری و منظر فرهنگی را از هم می‌گسلد.

گزارش‌های رسانه‌ای تازه نیز صراحتاً می‌گویند در ایران، معدن‌کاویِ نزدیک یا دقیقا در محل محوطه های باستانی و تاریخی به خصوص محوطه ها و مکانهایی که بعضا با وجود شواهد بسیار تاریخی حتی ثبت نشده است، نگرانی‌های تازه‌ای ساخته و تصمیم‌گیری «میان اقتصاد و میراث» را به موضوع روز بدل کرده است.

مطالب پیشنهادی

به دنبال چه هستند ؟ همه ما در مناطق کوهستانی شاهد آثار معدن و تخریب محیط زیست و غارت میراث فرهنگی بوده ایم جایی که گاها حتی یک فرد غیر متخصص نیز می تواند تشخیص دهد که از این مکان مواد معدنی بدست نمی آید اما چرا در هر کوه و دره ای شاهد عملیات معدنی یا آثار معدن هستیم به نظر شما دلیل ازدیاد این موارد چیست؟

آنچه در این مقاله می خوانید

  • وقتی معدن، پوششِ حفاری غیرمجاز می‌شود
  • خلأها کجاست؟
  • راه‌حل‌های واقع‌بینانه (با امکان اجرا)
  • پاسخ به پرسش اصلی: «معدن‌کاوی یا پوشش غارت؟»
  • جمع‌بندی

وقتی معدن، پوششِ حفاری غیرمجاز می‌شود

جایی که ماشین‌آلات سنگین و رفت‌وآمد پیمانکاران عادی می‌شود، ردگیری حفاری‌های غیرمجاز هم سخت‌تر می‌شود؛ سوداگران آثار تاریخی می‌توانند در هیاهوی ترددها خود را پنهان کنند. از سوی دیگر، گمانه‌زنی غیرعلمی برای “اطمینان از نبود اثر” اگر بدون نظارت باستان‌شناسان انجام شود، خودش به تخریب منجر می‌شود. نتیجه؟ میراث، «دو‌سَر باخت» می‌شود: هم از سمت عملیات رسمی آسیب می‌بیند و هم از سمت غارتگران آثار.

خلأها کجاست؟

  1. ارزیابی اثرات فرهنگی (CIA) کنار EIA
    تقریباً همه پروژه‌ها ارزیابی اثرات زیست‌محیطی (EIA) دارند؛ اما ارزیابی اختصاصی اثر بر میراث فرهنگی هنوز در عمل، نظام‌مند و الزامی اجرا نمی‌شود.
  2. نقشه‌همپوشانی (Overlap) ناقص
    بانک‌های دقیق GIS از حریم آثار ثبت‌شده و محوطه‌های محتملِ باستانی باید مبنای صدور مجوز معدن شود؛ نبود این همپوشانی یا به‌روز نبودنش، ریسک برخوردِ ناخواسته با آثار را بالا می‌برد.
  3. حریم‌های تعریف‌نشده یا اجرا‌نشده
    در بعضی نقاط، حریم مصوبِ اثر روشن نیست یا به‌روز نشده؛ در برخی دیگر اجرا و پایش سست است.
  4. نارسایی در نظارت میدانی
    حضور ناظر باستان‌شناسِ تمام‌وقت در کارگاه‌های پرریسک، هنوز قاعده‌ی سفت‌وسخت همه‌ی پروژه‌ها نیست.
  5. ابهام در مسئولیت‌پذیری و ضمانت اجرا
    وقتی خسارتی رخ می‌دهد، سازوکار جبران و تنبیهِ مؤثر باید روشن، سریع و بازدارنده باشد؛ در عمل، پراکندگی نهادی، پیگیری را فرساینده می‌کند.

راه‌حل‌های واقع‌بینانه (با امکان اجرا)

  1. الزام «گواهی پاکی فرهنگی» پیش از هر مجوز معدنی
    هر پروانه اکتشاف/بهره‌برداری، علاوه بر EIA، نیازمند «گواهی عدم تعارض فرهنگی» از میراث باشد؛ با بازدید میدانی، حفاری‌های آزمایشیِ علمی و گزارش مکتوبِ قابل استناد.
  2. پهپاد-پایش و سامانه هشدار سریع
    نقشه‌برداری دوره‌ای با پهپاد و تصاویر ماهواره‌ای برای کشف تغییرات مشکوک خاک/توپوگرافی؛ اتصال خودکار به سامانه گزارشِ مردمی و پلیسِ میراث.
  3. خط‌قرمزهای جغرافیاییِ شفاف
    تعریف «مناطق ممنوعه» (No-Go) و «مناطق محدود» (Conditional) بر پایه GIS—در شعاع‌های مشخص از آثار ثبت ملی/جهانی و در پهنه‌های باستان‌خیز.
  4. ناظر مقیمِ باستان‌شناس
    پروژه‌های پر ریسک بدون ناظر میراثِ مقیم شروع نشوند؛ گزارش‌های روزانه در سامانه‌ای عمومی منتشر و قابل رسیدگی باشد.
  5. بیمه مسئولیتِ میراث
    الزام بیمه‌نامه خسارت به میراث؛ برآورد ریسک، حق‌بیمه را تعیین کند و در صورت تخلف، پرداختِ خسارت و جریمه به‌صورت خودکار آغاز شود.
  6. شفافیت حداکثری
    نشر عمومی نقشه‌ها، مجوزها، گزارش‌های پایش و شکایت‌ها؛ شفافیت، هزینه‌ی تخلف را بالا می‌برد.
  7. توسعه جایگزین‌های کم‌خطر
    در نقاط حساس، به‌جای معدنِ روباز، به فناوری‌های کم‌تخریب، بازچرخانی باطله‌ها، یا سرمایه‌گذاری در گردشگری فرهنگی و صنایع خلاق گرایش داده شود.
  8. مشارکت جوامع محلی
    اهالی، بهترین دیده‌بانان میراث‌اند. قراردادهای مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها (CSR) باید بودجه آموزش، اشتغال جایگزین، و حفاظت مشارکتی را تضمین کند.

پاسخ به پرسش اصلی: «معدن‌کاوی یا پوشش غارت؟»

معدن‌کاوی ذاتاً «غارت میراث» نیست؛ اما وقتی بدون شفافیت، بدون ارزیابی فرهنگی، و بدون نظارت علمی پیش برود، عملاً به پوششی برای تخریب برنامه‌ریزی‌نشده و حتی حفاری‌های غیرمجاز تبدیل می‌شود. مسئله، انتخاب بین توسعه و میراث نیست؛ انتخاب میان توسعه‌ی هوشمند و توسعه‌ی شتاب‌زده است. رسانه‌های رسمی نیز همین را گوشزد کرده‌اند: ایران در دوراهی است و باید با سیاست‌های دقیق، این تعارض را به توازن تبدیل کرد.

جمع‌بندی

انباشتِ میراثِ چند‌هزارساله در کنار نیازهای واقعی اقتصاد امروز. برای این‌که «اقتصاد امروز» به قیمت «میراث فردا» تمام نشود، باید ارزیابی اثرات فرهنگی الزامی شود، خطوط قرمز فضایی تعریف گردد، نظارتِ میدانی تقویت شود و داده‌ها شفاف منتشر شوند. تنها در این صورت است که معدن‌کاوی، به‌جای پوششِ غارت، به اهرمی برای توسعه‌ی پایدار و حتی حامیِ مالی حفاظت از میراث بدل می‌شود.

بر پایه‌ی گزارش‌های اخیر ، مردم و دوستداران میراث فرهنگی ، تعارض معدن و میراث را دغدغه‌ای فوری دانسته و خواستار سیاست‌گذاری متعادل شده اند.

از سراسر وب

منبع

ایرنا



ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 + 1 =